مخالفت تاریخی بنی صدر با مزخرفات اقتصادی خمینی و قاتل خواندن خلخالی (سند)

«روزها بر رئیس جمهور چگونه می گذرد»؛ چاپ آذر 1359 که در حقیقت کارنامه روزانه بنی صدر بود
از جمله مهمترین وعده هایی که قبل از انقلاب 57 به مردم داده شد، وعده های اقتصادی بود که مهمترینش در بهشت زهرا، 12 بهمن 1357 از زبان خمینی عنوان شد: «دلخوش به این مقدار نباشید که فقط مسکن می سازیم، آب و برق را مجانی می کنیم، اتوبوس را مجانی می کنیم. دلخوش به این مقدار نباشید.»، ولی دیری نگذشت که همین خمینی در 17 شهریور 1358 در جمع کارکنان پخش رادیو جمله معروف «اقتصاد برای خر است»، را حواله مخالفانی می کند که معتقد بودند مردم برای اقتصاد انقلاب کردند:
«من نمی توانم تصور کنم، هیچ عاقلی نمیتواند تصور کند که بگویند ما خونهایمان را دادیم که خربزه ارزان بشود، ما جوانهایمان را دادیم که خانه ارزان بشود، این منطق باطلی است که شاید کسانی انداخته باشند، مغرضها انداخته باشند، توی دهنهای مردم که بگویند ما خون دادیم که مثلا کشاورزی مان چه بشود. آدم خودش را به کشتن نمی دهد که کشاورزی اش چه بشود. همه دیدید که تمام قشرها، خانمها ریختند توی خیابانها، جوانها ریختند توی خیابانها، در پشت بامها در کوچه و برزن و همه جا، فریادشان این بود که اسلام می خواهیم، برای اسلام است که انسان می تواند جانش را بدهد، اولیا ما هم برای اسلام جان دادند نه برای اقتصاد، اقتصاد قابل این نیست. آنهایی که دم از اقتصاد می زنند و زیربنای همه چیز را اقتصاد می دانند از باب اینکه انسان را نمی دانند یعنی چه، خیال می کنند انسان یک حیوانی است که همان خورد و خوراک است. منتها خورد و خوراک این حیوان با حیوانات دیگر یک فرقی دارد. این چلوکباب می خورد، او کاه می خورد. اما هر دو حیوانند، اینهایی که زیربنای همه چیز را اقتصاد می دانند، اینها انسان را حیوان می دانند. حیوان هم همه چیزش  فدای اقتصادش است. زیر بنای همه چیزش، الاغ هم زیر بنای همه چیزش اقتصادش است.» (صحیفه نور،جلد 9، صفحه 450) 

آنچه که ناشنیده باقیمانده است واکنش بنی صدر نسبت به این اظهارات در 15 مهر 59 است که نشان از تفاوت سلایقی داشت که در آخر به تقابل در بالاترین سطح کشید:
«چگونه زیباترین انقلابها را به بدترین شکلها درآورده و به جهان عرضه کردند، آنها که محاکمات چند دقیقه ای تشکیل می دادند و پیاپی اعدام می کردند، آنهایی که به نام اسلام و قاطعیت، قاتلیت را رویه می کردند. آنهایی که هرج و مرج ایجاد می کردند و از استقرار نظم جلوگیری می کردند. آنهایی که تبلیغات تخریبی را بعنوان تبلیغات مکتبی به خورد مردم ایران و دنیا می دادند. آنهایی که به این عنوان که ما برای اقتصاد انقلاب نکرده ایم، عملا زمینه فعالیتهای سازنده و تولیدی را از بین می بردند، آنهایی که از استقرار حکومت قانون جلوگیری می کردند و می کنند و ... آنها هستند که چهره زیبای انقلاب ما را لجن آلود کردند و این چهره لجن آلود را به دنیا وانمود کردند، به جای آن چهره زیبای واقعی.»

صفحات 189، 192 و 193 کتاب «روزها بر رئیس جمهور چگونه می گذرد» (متاسفانه به این شماره از روزنامه انقلاب اسلامی دسترسی پیدا نکردم تا عکس ستون کارنامه آنرا درج نمایم)
البته این اختلاف سلیقه درباره محاکمات چند دقیقه ای و اعدامهای پیاپی ای که بنی صدر آنها را قاتلیت خوانده بود تا وادار کردن خلخالی به استعفا از مقام حاکم شرعی دادگاه انقلاب پیش رفت:
«در حالی که اعدام‌ها همچنان ادامه داشت، بنی‌صدر او را وادار به استعفا کرد»  (خلخالی به روایت اکونومیست) 
جالب اینجاست که خلخالی در کتاب خاطراتش که در سال 1379 منتشر کرد، شاکی بود که بنی صدر مدام درباره اش می گفت: خلخالی قاتل است، نه قاطع!
مطلب مرتبط:
خنده های جنایتکارانه! (عکس و سند)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر