هشدارهایی درباره قصد صدام حسین از پشتیبانی از کودتای نوژه و قرارداد سری 3 بندی صدام-بختیار
با وجود انتشار تحقیقات متعدد درباره کودتای نوژه، کماکان
بسیاری از ایرانیان از پشیبانی مالی،
سیاسی، نظامی و لجستیکی صدام حسین از این حرکت آگاهی ندارند، در این نوشته سعی
خواهم کرد به بیان شهادت رهبران کلیدی طرح نوژه یا کسانی که در جریان بخشی از آن
بودند، بپردازم و با گفتگوی نشریه پرتو ایران با سرگرد خلبان فرهاد نصیرخانی شروع
می کنم، متن کامل این گفتگو به شرح زیر می باشد:
وقتی در حضور بختیار، قربانیفر نام کارگزاران قیام را به
برادر صدام حسین داد، با خشم آنها را ترک گفتم
-قیام ۱۸ تیر
-گفتگو با سرگرد خلبان
فرهاد نصیر خانی
-محل گفتگو:
اورنج کانتی، کالیفرنیا
زمان گفتگو: ۱۹ ژانویه ۱۹۹۲
پرتو ایران: شروع میکنیم، آقای نصیرخانی با این سئوال که شما
چگونه درخارج از ایران، در جریان قیام ۱۸ تیر قرار گرفتید؟
نصیر خانی: من از اولین کسانی بودم
که رژیم پس از امیران ارتش، از کار کنار گذاشت. در اسفند ۱۳۵۸، از مملکت خارج شدم و به
آلمان آمدم، به این امید که به آمریکا بیایم. چون مصادف شده بود
با گروگانگیری سفارت آمریکا در تهران، ویزا به من نمیدادند. در آن موقع
از افسران جوان هوایی، فقط من و یکی از دوستانم در خارج بودیم. اولین
تماس مبارزاتی ما با زندهیاد شهریار شفیق بود، که اندکی بعد ترور شد. پس از
مدتی این دوست من برای دیدن سرتیپ احسان پزشکپور سفری به فرانسه کرد و از
طریق پزشکپور با آقای بختیار آشنا شد. دکتر بختیار به دوست من گفته
بود که بیشتر علاقمند است با افسران جوان نیروی هوایی کار کند. به علت
بلاتکلیفی در مورد پناهندگی، من هنوز قادر به مسافرت به خارج از آلمان نبودم و
وقتی دکتر بختیار دعوت کرد که من و دوستم به فرانسه برویم، با نفوذی که در
پلیس مرزی داشت ترتیبی داد که توانستیم به پاریس برویم. دیدار ما با
بختیار در محیطی لبریز از تفاهم برگزار شد و هیچ صحبت و مذاکرهای در مورد
براندازی و اینها نبود. یکبار دیگر هم میان ما ملاقاتی صورت گرفت، تا ملاقات سوم
که پیشنهاد تصدی شاخه نظامی را به من داد و به دلایلی قبول نکردم. یک
هفته بعد، دکتر بختیار تلفن کرد و گفت: ما برنامهای در دست اجرا داریم که
احتیاج به حمایت و پشتیبانی نظامی دارد. شخصی از ایران آمده که میخواهد
اسلحه و بعضی وسایل دیگر خریداری کند و چون این آدم نظامی نیست که
اطلاعاتی داشته باشد، من علاقمندم، شما با او نهایت همکاری را بکنید. پرسیدم
مشخصات این شخص را به من بگویید، بختیار گفت، او خودش با شما تماس خواهد گرفت.
پرتو ایران: آن موقع شما کجا بودید؟
نصیر خانی: من در شمال آلمان زندگی میکردم. بهر حال عصر
همان روز این آقا تلفن کرد و با هم قراری در ایستگاه راه آهن شهر «برمن» گذاشتیم. در
لحظه موعود من تنها به میعادگاه رفتم، چون قرارمان این بود و این آقا هم
تنها بود. این آقا خودش را «منوچهر قربانیفر» معرفی کرد...
پرتو ایران: قربانیفر یا منوچهر سوزنی؟
نصیر خانی: نه منوچهر قربانیفر... سوزنی اسم مستعار بعد او بود... البته او نامهای مستعار
زیادی داشت، یک دفعه که من به پاریس رفتم، او با
نام یک ارمنی اتاق رزرو کرده بود. به هر حال در آنروز گفت که ما طرح یک
قیام داریم و نیاز به اسلحه، چند دستگاه جیپ ویلیز، لباسهای استتاری، چادر،
دوربین و بیسیم، و از این قبیل وسایل. و چون من نظامی
نیستم میخواهم از کمک و راهنمایی شما استفاده کنم. گفتم بعضی از این وسایل
مثل دوربین، چادر و لباس نیازی به تخصص و دانش نظامی ندارد. در مورد
اسلحه هم من یک خلبان شکاری هستم و تخصص یک افسر نیروی زمینی بیشتر به
دردتان میخورد تا نظرات من. ایشان گفت، چون امکان سوء استفاده وجود دارد و
آقای دکتر بختیار خیلی به تو اعتماد دارد، نظر ایشان این است که اگر یک
افسر نیروی زمینی هم قرار است مورد همکاری قرار گیرد با نظر و صلاحدید
شما باشد. گفتم چشم. قرار شد، سه روز بعد در پاریس، در هتل کنکورد
لافایت همدیگر را ملاقات کنیم. من بسرعت مشغول مطالعه شدم، سرنخهایی
بدست آوردم و لیستی از آنچه تهیهاش مقدور بود تهیه کردم. این نکته مهم را هم
بگویم که آن روز در «برمن» منوچهر قربانیفر از کیف «سامسونیت» خودش یک
طرح ده - پانزده صفحه پلی کپی شده در اختیار من گذاشت که آن را همانجا
مطالعه کنم. طرح در روال طرحهای عملیاتی بود که ما در ارتش مینوشتیم و جزو
پیوستهای آن، فهرست نام کسانی که در کودتا و قیام نقشهایی داشتند، نوشته شده بود.
پرتو ایران: اسامی کارگزاران قیام در داخل و یا خارج از کشور؟
نصیر خانی: در داخل کشور. من به اسمهایی که
برایم ناشناس بود کاری نداشتم، اما با دقت نام بر و بچههای نیروی هوایی که
در شاهرخی قرار بود عمل کنند و بر و بچههای پایگاه تهران را مرور
کردم، چون این اسامی برایم اهمیت داشت، که چه کسانی میخواهند قیام را به ثمر
برسانند. شاید حدود نیم ساعت طول کشید که طرح و اسامی را مطالعه کردم و
بعد آنرا دوباره به منوچهر قربانیفر دادم.
پرتو ایران: یعنی ممکن است این قدر بی دقتی به کار رود؟
نصیر خانی: متاسفانه!.. به هر حال آن روز، وقتی من و
دوست خلبانم به پاریس رسیدیم، منوچهر قربانیفر را در هتل ملاقات کردیم و
او گفت که بعد از ظهر جلسه مهمی در منزل بختیار خواهیم داشت و صلاح در
این است که شما دو نفر جداگانه بیایید و من هم جداگانه. چون با افراد و
شخصیتهای مهمی ملاقات خواهیم داشت. نحوه صحبت قربانیفر به شکلی بود که
من پیش خود گمان میکردم، لابد چند نفر از جمهوری اسلامی آمدهاند. به هر
جهت، بعد از ظهر، من و دوستم ساعت ۵ بعد از ظهر به منزل دکتر بختیار رفتیم. قبلا اطلاع داده شده بود
که ما میرویم، منتظر ما بودند، از ما بازرسی بدنی
شد و بعد وارد اتاق دکتر بختیار شدیم. وقتی رفتیم داخل اتاق، علاوه
بر دکتر بختیار، آقای منوچهر قربانیفر هم بود، و چهار نفر دیگر ...
پرتو ایران: ایرانی؟
نصیر خانی: اول فکر کردم ایرانی هستند، ولی خیر ایرانی نبودند. همگی بلند شدند، دست دادیم، و آقای دکتر
بختیار آنها را به این ترتیب معرفی کرد. یک نفر را بعنوان برادر
آقای صدام معرفی کرد ...
پرتو ایران: اسمش را به خاطر میآورید؟
نصیر خانی: نه!
پرتو ایران: بارزان تکریتی نبود؟
نصیر خانی: نمیدانم فقط به نام
برادر صدام معرفی کرد. یک نفر دیگر بود که تقریبا همه صحبتها را،
او میکرد و مثلا تاییدیه میخواست. که به نظر آمد، سرپرست گروه برادر صدام
حسین است، و بقیه، افراد طراز اول مسئول. آقای دکتر بختیار این شخص را یک
ژنرال اداره مخابرات عراق معرفی کرد که همه کاره بود ...
پرتو ایران: مخابرات به معنای اطلاعات و امنیت ...
نصیر خانی: من آن موقع نمیدانستم و متحیر بودم
که یک افسر مخابرات آنجا چه کار دارد، بعد هم خودم را قانع کردم که چون
عملیات قیام شبه چریکی است لابد رادیو و بیسیم نقش مهمی در آن دارد که یک
ژنرال مخابرات را آوردهاند. دو ژنرال دیگر عراقی هم از مسئولان طراز اول سازمان
اطلاعات و امنیت عراق معرفی شدند. تا اینجا، یک طرف اتاق روی مبلی،
دکتر بختیار نشسته بود و من و دوست خلبانم، در سمت چپ و راست او. روی مبل
مقابل هم. برادر صدام حسین وسط نشسته بود، و در طرف چپ و راستش هم سه ژنرال
عراقی و منوچهر قربانیفر. وقتی که دکتر بختیار اینها را برادر صدام حسین
و مأموران عراقی معرفی کرد، راستش را بخواهید کمی یکه
خوردم. چون اصلا در جریان تماسهای دکتر بختیار با بیگانگان نبودم. البته
آن موقع جنگ شروع نشده بود، اما از خودم میپرسیدم چرا عراق؟ ...
وقتی که نشستیم اولین سئوالم این بود که چرا ما باید با برادر صدام حسین و
مأموران عراقی بنشینیم ...
پرتو ایران: از خودتان سئوال کردید؟
نصیر خانی: نه، از خود دکتر بختیار سئوال کردم. پرسیدم به چه دلیل ما باید با برادر صدام و
مسئولان امنیتی عراقی ملاقات کنیم. میدانستم که جریان
قیام در پیش است، چون منوچهر قربانیفر موضوع را گفته بود، ولی ریز مطالب
را نمیدانستم. آقای دکتر بختیار گفتند ما برای عملیاتمان باید از یکی از
کشورهای همجوار استفاده کنیم. پاکستان به دلیل منافع مشترک مذهبی با
جمهوری اسلامی موافقتی با ما ندارد. افغانستان درگیر شورشهای داخلی است. با
شورویها هم نمیتوانیم کنار بیاییم. ترکیه هم اجازه این نوع کارها را
به ما نمیدهد، تنها جایی که باقی میماند عراق است. من عرض کردم که چرا
از طریق آمریکا و ناوهایی که در خلیج فارس دارد و از کنار دماغه چاه بهار
این کار را نمی کنیم. که نه هیچگونه پوشش راداری دارد، و نه هیچ چیز
دیگری. من سالها آنجا خدمت کرده بودم. ما میتوانیم از آنجا برویم، بدون اینکه
نیازی به کشورهای دیگر داشته باشیم
پرتو ایران: مکالمات شما و بختیار به زبان فارسی بود یا زبان
دیگری؟
نصیر خانی: من با دکتر بختیار به فارسی صحبت میکردم، ولی
یکی از آن دو ژنرال عراقی که از سازمان امنیت عراق بود، با همان سرعتی که حرف میزدم
آن را به عربی برای برادر صدام ترجمه میکرد. به عبارت دیگر تا اینجای قضیه، فقط
من و دکتر بختیار صحبت میکردیم. بختیار جواب قانع کنندهای نداشت که بدهد.
پرتو ایران: بالاخره، باید دست کم توجیهی کرده باشد ...
نصیر خانی: گفت به هر حال، دولت عراق چون علاقمند به
براندازی این رژیم است، زیرا آن را خطری برای خود میداند، حاضر به همکاری با ما
شده و ما این دست همکاری را نمیتوانیم پس بزنیم، زیرا در موضع ضعف قرار داریم و
نمیتوانیم خواستهایمان را به عراق یا کشورهای دیگر دیکته کنیم. ما در موقعیت
بازنده هستیم، نه موقعیت برنده. بلافاصله بعد از این صحبت دکتر بختیار گفت من با
شما دو نفر هم بعدا میتوانم به تفصیل راجع به این قضایا صحبت کنیم، ولی الان جلسه
بسیار مهمی است و باید به آن برسیم. بختیار گفت خواهش دارم این صحبتها همینجا
محفوظ بماند و از اینجا بیرون نرود، اما در همان موقع پیشخدمت دکتر بختیار بارها و
بدفعات وارد اتاق شد و به بهانه پذیرایی و تمیز کردن زیر سیگاریها، دست کم در
جریان بخشی از مذاکرات بود.
دکتر بختیار بعد رشته کلام را در دست گرفت و گفت، همانطور که در
جریان هشتید، ما مسغول تدارک یک قیام بمنظور براندازی رژیم اسلامی هستیم که عده
زیادی در ایران، در طرح شرکت دارند. این طرح با دقت تهیه شده، و الان در دست آقای
منوچهر قربانیفر است. اگر میخواهید ملاحظه کنید در اختیارتان است. همانموقع
متوجه شدم که کار ایرادات جدی دارد. اگر قرار بود در جلسه، درباره طرح صحبت بشود،
حداقل باید قبلا در جریان قرار داشتیم و اینجور خلقالساعه عمل نمیشد. به دکتر
بختیار عرض کردم: من در جریان هستم، اما من یا ما اینجا چکارهایم، نقش ما این وسط
چیست و چرا در این جلسه هستیم؟ . دکتر بختیار گفت، آقایان - مقصودش عراقیها بود - که
قرار است با ما همکاری کنند، حمایت و پشتیبانی مالی، سیاسی، نظامی و لجستیکیشان
را از این طرح اعلام کردهاند، و قول شناسایی دولت کودتا را هم تا اینجا از عراق
گرفتهایم، مضافا که دولت عراق قول داده با روابطی که با دیگر کشورهای منطقه
دارد، شناسایی دیگر کشورهای منطقه را هم فراهم سازد، گفتم: خوب، الان قرار است چه
کار بکنیم. دکتر بختیار گفت، شرط اصلی آنها این است که طرح کامل کودتا یا قیام را
در اختیار آنها بگذاریم. پرسیدم مگر اینها طرح قیام را قبلا نگرفتهاند؟ پس چطوری
حاضر شدهاند همکاری کنند؟ بختیار گفت: ما در کلیات با آنها به توافق رسیدهایم،
اما آنها طرح جزء به جزء را میخواهند. گفتم وقتی تا این مرحله جلو رفتهاید، چه
ایرادی میبینید که طرح جزء به جزء را هم بدهید؟ بختیار گفت: باید نام و
مشخصات همه مهرههایی را که در قیام شرکت دارند در اختیار آنها
بگذاریم.
در این موقع رو کردم به همان ژنرالی که صحبتهای مرا برای برادر صدام
حسین ترجمه میکرد، و گفتم: شما اسم افراد را برای چه میخواهید؟ ایشان گفت: میخواهیم
بدانیم که آیا مأموریتهایی را که به افراد خودتان میدهید، این افراد شایستگی و
لیاقت انجامش را دارند یا خیر؟ مثلا اگر سرگرد حسن را مسئول بمباران خانه خمینی میکنید،
این سرگرد توان چنین کاری را دارد یا نه؟ جواب دادم: بطور کلی شما دانش و استطاعت
و استعداد چنین قضاوتی را ندارید، که بتوانید تشخیص بدهید این افسر یارای چنین
کاری دارد یا نه؟ ... و بعد گفتم: اگر یادتان باشد، تا یک سال و چند ماه پیش که
دولت شاهنشاهی بر سر کار بود، این ما بودیم که از همه چیز شما اطلاع داشتیم، نه
شما. جواب داد که ما دایره کودتا و ضد کودتا داریم که باید این طرح را به تصویب
آنها برسانیم. گفتم شما که قول همکاری دادهاید، چطور قبل از اینکه طرح را بخوانید
چنین قولی دادهاید؟ بعد هم اضافه کردم به هر حال من با دادن نام افراد به شما و
یا هر دولت دیگری مخالف هستم. طرح را میتوانید داشته باشید، اما اسامی افراد و
همچنین ساعت و روز عملیات باید همچنان نزد خود ما، و مخفی بماند. دکتر بختیار گفت،
چون اینها علاوه بر کمک مالی و سیاسی، کمک نظامی هم به ما میکنند، باید ساعت و
روز قیام را بدانند. گفتم ولو اینکه این اطلاعات را هم به آنها بدهید، دادن اسامی
افراد صلاح نیست، نه به این آقایان و نه هیچکس دیگری.
پرتو ایران: واکنش و عکسالعمل دیگران در برابر حرفهای شما چه
بود؟
نصیر خانی: منوچهر قربانیفر ساکت
نشسته بود و فقط گوش میداد. دوست خلبان من حرفهایم را تأیید کرد و به دکتر
بختیار گفت: به هیچوجه صلاح نیست اسامی شرکت کنندگان در کودتا را
بدهیم. آن ژنرال عراقی مخابرات گفت، چنانچه ما به هم اعتماد نداشته باشیم، نمیتوانیم
با هم همکاری بکنیم. شما وقتی میتوانید از امکانات ما استفاده کنید
که طرح کامل اسامی را به ما بدهید. یعنی هیچ چیز نباشد که شما بدانید
و ما ندانیم. جواب دادم، ما همسایه هستیم، روابط خوبی در آینده میتوانیم
داشته باشیم، اما یادتان باشد که به هر حال دو کشور مختلف هستیم و نمیتوانیم
در موضوعی که جان بهترین فرزندان آن مملکت و خانوادههاشان در میان
است، چنین اطلاعات سری و مهمی را در اختیار شما بگذاریم. حرف من که به
اینجا رسید، برادر صدام حسین از جایش بلند شد و گفت: اگر ما این قدر بهم
اطمینان نداریم، پس نمیتوانیم با هم همکاری کنیم. آقای بختیار از برادر صدام
حسین خواهش کرد بنشیند، و به من گفت: ما مجبوریم طرح کامل را در اختیار آنها
بگذاریم، و بدون اینکه منتظر جواب یا عکسالعمل من باشد، به منوچهر قربانیفر
گفت شما طرح را بدهید به آقایان. برادر صدام حسین نشست، منوچهر قربانیفر
در کیفش را باز کرد و طرح را بیرون آورد. من بیاختیار از جایم بلند شدم
و گفتم اگر اینجور قرار است عمل شود من هیچگونه همکاری نخواهم داشت. این را گفتم و آمدم به
طرف در خروجی. دوست خلبانم هم بدنبال من بلند شد، او هم
حرف مرا زد. آخرین صحنهای که به یاد دارم دست دراز شده منوچهر قربانیفر
به طرف آن ژنرال مخابرات عراق بود که داشت طرح و اسامی را به او میداد.
پرتو ایران: این آخرین تصویری است که بیاد دارید؟
نصیر خانی: بله. آخرین تصویر. همیشه دکتر بختیار ما را مشایعت میکرد،
اما آن روز وقتی با خشم اتاقش را ترک میگفتیم حتی از جایش
تکان هم نخورد ...بقیه ماجرا را هم که همه
میدانند.
هشــــــــــــداری
ناشنیـــــــــــــــــــــــــده !
پرتو ایران: آیا هرگز ملاقات یا
گفتگوی دیگری با دکتر بختیار داشتید؟
نصیر خانی: ملاقات نه، ولی موضوعی پیش آمد که مجبور شدم با
او تماس تلفنی بگیرم.
پرتو ایران: چه موضوعی؟
نصیر خانی: شاید سه چهار روز مانده بود به روز عملیات، یک
سرتیپ نیروی هوایی(به احتمال قریب به یقین، سرتیپ فرخ جعفری است. پرتو ایران)که از
طرف دکتر بختیار، به مرز ایران و عراق اعزام شده بود، به من تلفن زد و گفت، من هر
قدر تماس میگیرم با دفتر دکتر بختیار، که پیغام مرا به ایشان بدهند، کسی پیام را
نمیدهد، شما با علاقهای که بختیار به شما دارد با او تماس بگیرید و این پیغام را به او بدهید
که عراق قصد پشتیبانی از قیام را ندارد، عراق دارد لشکر به طرف مرز اعزام میکند.
از ایشان پرسیدم شما این خبر را چگونه دارید، گفت: خانهای که برای من گرفته شده،
روبروی ریل قطار است و من روزهاست که میبینم وسایل و تجهیزات بسیار سنگین نظامی
دارد به سمت ایران حمل میشود. اینها وسایلی نیست که به کار کودتا و قیام بخورد. من با آنکه عهد کرده
بودم که دیگر با دکتر بختیار تماس نگیرم، چون موضوع مهمی بود به او تلفن زدم و با
آقای دکتر بختیار صحبت کردم ...
پرتو ایران: رفتارش با شما چطور بود؟
نصیر خانی: خیلی خشک! خیلی از دست من عصبانی بود.
پرتو ایران: جواب پیغام چه بود؟
نصیر خانی: بختیار گفت این افسر
مالیاخویی شده و این حرفها را میزند، هر وقت میخواهیم با یک کشوری همکاری کنیم از این حرفها میزنند. من نمیتوانم
این حرفها را
قبول کنم و تازه کار از کار گذشته و حالا دیگر دیر است برای این کارها ...و گوشی تلفن را گذاشتیم.
شایان ذکر است که دیدارهای برادر صدام با دکتر بختیار در پاریس از
سوی منوچهر
رزم آرا وزير بهداری کابينه 37 روزه ایشان و از یاران نزدیکشان در
گفتگویی در 15 مرداد 1390 تائید شده است بعلاوه دکتر بختیار در گفتگو با پل بالتا
در گزارشی که در 23 نوامبر 1980(2 آذر 1359)تحت عنوان "وضع دشوار دوگانه صدام حسین" در
لوموند منتشر شده است مفاد توافقنامه سه بندی خود با صدام حسین را فاش می کند:
«تلاشی مهم از بختیار صورت گرفته: "توطئه 10جولای" نامی که رهبران
ایران به آن داده اند که شبکه اش را پیدا کردند و متهمان را به دست دادگاههای
انقلاب سپردند. بختیار در این باره به ما می گوید: ما دو قدمی پیروزی بودیم. اگر
اسلحه بیشتری دریافت کرده بودیم موفق شده بودیم اما باز هم آمریکایی مردد و
بزدلانه عمل کردند. ..... آقای بختیار می گوید: من قراردادی سه بندی با صدام حسین
بسته بودم: »به زیر کشیدن خمینی، برقرای
روابط حسن همجواری و حل مسئله کرد یکبار برای همیشه.» بختیار تصریح می کند که نکته آخر از دید عراقی ها
مهم بود زیرا کردستان عراق ثروتمند است در حالی که کردستان ایران اینطور نیست.»
البته اینکه صدام و بختیار می خواستند چه بلایی سر دو کردستان ایران و عراق
بیاورند تا مسئله کرد را یکبار برای همیشه حل کنند، مشخص نیست!
در ادامه نکات مهم مقاله "کودتای نوژه" بقلم مارک
گاسیوروسکی استاد علوم سیاسی در دانشگاه ایالتی ًلوئیزیانا ً که در شماره 34 مجله
بین المللی مطالعات خاورمیانه منتشر شده است و بطور
عمدهً بر اساس مصاحبههایی نوشته شده که نویسنده با پنج نفر از رهبران کلیدی طرح
نوژه] سرهنگ باقر بنی عامری (
لندن، ۱۴-۱۷ جولای ۱۹۹۹، ۳۰ می ۲۰۰۰)، پرویز قادسی (ژنو، ۱۳ ماه می ۲۰۰۰)، سعید تیموری و پروین
شیبانی (پاریس، ۱ جولای ۱۹۹۹، ۱۵ می ۲۰۰۰)
و
جواد خادم (هنلی، انگلستان، ۳۰ ماه مه ۲۰۰۰)[ داشته است را ارائه خواهم کرد. در
این مقاله که اصل و ترجمه کامل آن به ترتیب از (اصل، ترجمه)
زیر قابل دستیابی است، دو اعتراف مهم درباره حمایت صدام از کودتا آمده است:
1- در این دوره بختیار با چندین دولت خارجی در
تماس بود. اصلی ترین تماسها با دولت عراق بود که تقریبا همهی امورمالی کودتای
نوژه، پایگاه یا دیگر امکانات پشتیبانی را، مگر تامین سلاح، تأمین میکرد. شاپور بختیار همچنین
تماس خود با ایالات متحده آمریکا را از طریق رابط خود که عضو سازمان سیا بود حفظ
کرده بود، اگرچه او هرگز نکته ای را در رابطه با کودتای نوژه با امریکاییها مطرح
نکرد چرا که به ظاهر تصور میکرد با توجه به موضوع گروگانهای آمریکایی در تهران،
آمریکا هرگز از چنین طرحی حمایت نخواهد کرد. با این وجود در اوایل سال ۱۹۸۰
یکبار
بختیار از طریق رابط خود در سیا، درخواست چند فروند هلیکوپتر را مطرح، و تاکید مینماید
به کمک مالی نیازی ندارد. افسر رابط ضمن ردّ درخواست متوجه میشود که بختیار در
حال تدارک نوعی عملیات نظامی میباشد. اگرچه بختیار هرگز در رابطه با کودتای نوژه
از آمریکا کمک مالی، پشتیبانی یا تشویقی دریافت نکرد، ولی همیشه در عباراتی کلی به
بنیعامری وانمود میکرد از پشتیبانی آمریکائیان در اقدامی نظامی علیه جمهوری
اسلامی برخوردار است. به همین دلیل، بنیعامری همیشه تصور میکرد آمریکا درحال
ارائهی کمک مالیست و برای انجام عملیات، چراغ سبز نشان داده است. چنین برداشت و
تصوری از جانب بنیعامری و دیگر رهبران نقاب، نقش بسیار مهمی در باور آنها به
موفقیت عملیات کودتای نوژه داشت. (۲۲).
2- همچنین شاپور بختیار
تلاش کرد بنیعامری را ترغیب کند تا با اجرای یک رشته عملیات بمبگذاری که تلفات
جانی به همراه نداشته باشد، در سطح کشور ایجاد هرج و مرج کند تا شرایط کودتا تسهیل
شود. رابطهای عراقی بختیار او را به این کار تشویق کرده بودند تا جایی که
بختیار حتی تلاش کرده بود قرار ملاقاتی را بین بنیعامری و افسر اطلاعاتی عراقی در
پاریس ترتیب بدهد. بنیعامری با این استدلال که چنین بمب گذاریهایی
ممکن است حکومت اسلامی را هشیار و چه بسا قادر به کشف طرح کودتا کند
با این فکر مخالفت کرد. او سرانجام شاپور بختیار و افسراطلاعات عراقی متقاعد میکند
که در رابطه با کودتای نوژه هیچگونه عملیات بمبگذاری صورت نگیرد(۲۳).
و
اما مهمترین بخش مستدلترین تحقیق درباره کودتای نوژه یعنی مقاله مارک گازیورسکی:
نتیجه گیری
شکست کودتای نوژه از هر سو به سود
عراق تمام شد.
دستگیری، اعدام و تصفیهی نیروهای زبده ارتش موجب تضعیف روحیه نیروهای نظامی ایران
به فاصله کوتاهی قبل از حمله سپتامبر ۱۹۸۰ عراق شد. افزون بر آن در بین دستگیر
شدگان ۳۰ تن
از خلبانان جنگده شکاریهای ایران و چند صد افسر شاغل و غیر شاغل لشکر زرهی اهواز
مشاهده می شدند. نیروی هوایی و لشکر اهواز از جمله نیروهای مهم خطوط دفاعی ایران
در مقابل حمله عراق به حساب میآمدند، اما در هفتههای نخست جنگ هیچ نقشی در دفاع
از خاک ایران ایفا نکرده، اجازه دادند تا عراق در قسمت بزرگی از خاک ایران پیشروی
کند(۴۷). از
همین رو میشود نتیجهگیری کرد که کودتای نوژه در همان آغاز تأثیر به سزایی بر
روند جنگ ایران و عراق داشت، چرا که در صورت نبودِ دست گیریها و انفصالها و
اعدامهای متعاقب شکست طرح نوژه، بدون شک ارتش ایران قادر میبود بطور موثرتر و
سریعتری حمله عراق به داخل خاک ایران را متوقف نماید. شایان توجه است که ببینیم در صورت
عدم توقف کودتای نوژه در شب ۹ جولای چه اتفاقاتی میتوانست روی دهد.
حتا اگر خلبانها و نیروهای زمینی
درگیر در کودتا به اهداف تاکتیکی خود دست می یافتند، بی شک با مقاومت سرسختانهای
از سوی نیروهای وفادار به رژیم، سپاه پاسداران و کمیتههای انقلاب مواجه میشدند.
گروههای اخیر، عمیقا به نظام اسلامی وفادار و در نبردهای چریکی شهری کار آزموده
بودند و بدون تردید برای مقابله با کودتا، سرسختانه به مبارزه میپرداختند. بسیاری
از دیگر نیروهای سیاسی مانند مجاهدین خلق و فدائیان خلق و دیگر گروههای چپ که
عمیقن به آرمان های افراط گرایانه خود پایبند بوده و در جنگهای چریکی مهارت
داشتند نیز، احتمالا علیه کودتاچیان وارد کارزار می شدند. افزون بر آن احتمال
واکنش مردم علیه کودتا قویتر از آن چیزی بود که رهبران کودتا پیشبینی کرده
بودند. اگر چه در همان سالهای اولیه مخالفت با نظام اسلامی در بین افکار عمومی
مردم رشد قابل توجهی کرده بود، ولی نیمی از جمعیت بیست میلیونی دارنده حق رأی در
جولای ۱۹۸۰ در
انتخابات شرکت کرده و به کاندیداهای اسلامگرایان تندرو و میانهرو رأی داده
بودند، که نشان از محبوبیت نسبی رژیم در میان مردم داشت. بنابرین، اگرچه نمیتوان
با قاطعیت گفت که در صورت موفقیت کودتا چه اتفاقاتی رخ میداد، اما احتمالا مقاومت
شایان توجهی در مقابل آن صورت میگرفت. نتیجه کودتا هرچه می بود احتمال هرج
و مرج و بی ثباتی در کشور میرفت و بیم آن بود که ایران به ورطهی یک جنگ داخلی
کشیده شود. شایان توجه است که ببینیم اگر کودتا متوقف نمی شد، عراق در مرحله
بعدی چگونه واکنش نشان می داد.
همانگونه که پیشتر بحث شد، عراق یک
سال قبل از این ماجرا خود را برای حمله به ایران آماده کرده بود، در جولای ۱۹۸۰ روابط دو کشور رو به وخامت گذاشته
بود. بسیاری از ناظرین وقت بر این عقیده بودند که خصومت عراق با جمهوری اسلامی
بیشتر ناشی از رشد اسلام رادیکال بود. به این معنی که در صورتیکه میانه روهای
سکولار نظیر رهبران گروه ًنقاب ً موفق میشدند در پی یک کودتا قدرت را بدست گیرند،
تنش بین عراق و جمهوری اسلامی کاهش می یافت. اما تصرف کویت توسط ارتش عراق یک دهه
پس از نوژه نشان دهنده این واقعیت است که خصومت دولت عراق با ایران در ۱۹۸۰ بیانگر خواست صدام حسین برای اشغال
خوزستان بود که دارای بزرگترین ذخایر نفت ایران و دربرگیرنده جمعیت بزرگی از عربهای
ایرانی بود. در نتیجه حتی اگرکودتا پیروز می شد، احتمالا عراق به فاصله کوتاهی به
ایران حمله میکرد. علاوه بر این، صرفنظر از موفقیت یا عدم موفقیت «نوژه»، هرج و
مرج متعاقب این کودتا احتمالن حمله عراق به ایران را سهل تر، و شانس موفقیت آن را
بیشتر می کرد.
نتیجه گیری از این نوشتار حاوی چند
نکته مهّم دیگر است. اول اینکه حمایت دولت عراق از کودتای نوژه نه به معنای حمایت
عراق از بر سرکار آمدن یک دولت لیبرال و سکولار در ایران تحت رهبری شاپور بختیار و
رهبران کودتای نوژه بود، که نظرات لیبرالیشان نزد عراقیها مطبوع تر از اسلامگرایان
رادیکال نبود. بلکه دولت عراق این ارزیابی را داشت که کودتا موجب تضعیف ارتش
ایران شده، حملۀ از پیش طرح شده به خاک این کشور را سهلتر خواهد کرد. آنها
احتمالا به همین دلیل از تیمسار اوُیسی حمایت کردند. دوم، این نتیجه گیری میتواند
پاسخی بر این سوال فراهم آورد که چرا رهبران عراق که از اکتبر ۱۹۷۹ نقشه حمله به ایران را در سر میپروراندند،
آن را تا این زمان به تأخیر انداختند؟ در این رابطه یک دلیل می تواند وجود داشته
باشد، آنها تجاوز به خاک ایران را به این امید به تأخیر انداختند که کودتای نوژه و
یا شاید حتی کودتای ارتشبد اویسی، ارتش ایران را به قدر لازم تضعیف کند و از این
رهگذر، شرایط بهتری برای تجاوز به خاک ایران فراهم آید. حوادث بعدی نشان دادند که این دقیقا
همان چیزی بود که اتفاق افتاد. به عبارتی دیگر، وجود طرح کودتای نوژه، دستگیریها،
اعدامها و تصفیههای پرسنُل نظامی، زمان تجاوز به خاک ایران را تعیین و آنرا به
چند ماه بعد موکول کرد(۴۹). نهایتا اینکه اگر بپذیریم که عراق حتی در صورت موفقیت کودتای
نوژه بازهم در صدد برمیآمد که به ایران حمله کند، میتوان گرفت که شاپوربختیار
(نه رهبران گروه "نقاب" در داخل ایران که از نقشه بزرگ عراق بی خبر
بودند) تا چه حد سادهاندیش بود که بدنبال حمایت از جانب عراق بود(۵۰). به راستی اگر کودتا به مراحل جلوتری
گام برمیداشت حمله سپتامبر ۱۹۸۰ عراق به خاک ایران می توانست برای
ایران حتی ویرانگر تر از آنچه در واقع بود، باشد.
- منابع نکات مهم مقاله گازیورسکی که در این نوشته استفاده شده است:
۲۲. مصاحبه با بنی عامری و
افسر بازنشسته سازمان سیا. جواد خادم تایید کرده بود که بختیار از سیا درخواست
هلیکوپتر نموده بوده است اگرچه دلیل آن را نمی دانست. او همچنین گفت که رابط بین
بختیار و اسراییل بوده و مطلع است که اسرائیل در خارج کردن بختیار از ایران، و در
ارتباط قرار دادن او با دولت عراق و آموزش دادن چندین تن از شرکت کنندگان طرح نوژه
به بختیار یاری رسانده بود.
۲۳. مصاحبه با بنی عامری.
۴۷. نگا : Hickman, Ravaged and Reborn, ۱۸-۲۱
۴۸. این استدلال در رساله Andrew Parasiliti تحت عنوان «تصمیمات جنگ عراق» عنوان شده است (رساله دکترای منتشر نشده،
دانشگاه جان هاپکینز، ۱۹۹۸) فصل ۲؛ و همچنین در واشنگتن پست، ۹ نوامبر ۱۹۸۰. برای تحلیل موضوع وحشت عراق از اسلام تندرو
به این منبع نگاه کنید: Pelletier, جنگ ایران و عراق، فصل ۲.
۴۹. Anthony Cordesman,
تحلیلگر برجسته
امور نظامی خلیج فارس بر این باور است که عراق برای تدرک مقدمات لازم جهت حمله به
ایران به ۳ تا ۴ ماه زمان نیاز داشت (مصاحبه تلفنی، ۷ اکتبر ۱۹۹۹) Edgar O`Ballance, جنگ خلیج (لندن، ۱۹۸۸)، ۴۸. و Parasiliti, Iraq`s War Decissions (تصمیمات مربوط به جنگ عراق)، ص. ۱۱۵، بر این باور است که عراق در
آوریل یا می ۱۹۸۰ شروع به آماده شدن برای حمله به ایران کرد، به این معنی که به
۴ تا ۵ ماه زمانِ برای آماده شدن نیاز داشت.
اگر عراق واقعا تدارک به حمله به ایران را در سپتامبر یا اکتبر ۱۹۷۹ آغاز کرده بود، این ارقام نشان میدهد
که چنین آماده سازی میبایست بین دسامبر ۱۹۷۹ تا مارس ۱۹۸۰ تکمیل شده باشد، که این مقارن با
زمانی است که بختیار و اویسی برای درخواست حمایت به عراق نزدیک شدند. این
نشان میدهد که رهبران عراق احتمالاً حمله خود را به تعویق انداختند حد اقل تا حدی
به این امید که طرحهای نوژه و اویسی ایران را تضعیف کند. وقتی طرح نوژه فرو
پاشید، ممکن است آنها مدت بیشتری صبر کرده باشند تا اثرات کامل دستگیریها، اعدامها
و پاکسازی پرسنل نظامی مشاهده شود.
۵۰. معین زاده در مصاحبه شخصی گفت که
اویسی در این مقطع بسیار نگران بود که مبادا عراق از او جهت تسهیل حمله خود به
ایران استفاده کند. بنا به گفته معین زاده، پس از تهاجم عراق به ایران اویسی
ارتباطات خود با عراق را قطع کرده و وادار به دست کشیدن از تلاشهای خود جهت
سرنگونی رژیم اسلامی شد. بنیعامری در مصاحبه گفت که او تصور کرده بود که کمکها
مالی و دیگر کمک های خارجی که بختیار برای کودتا دریافت میکرد از جانب ایالت
متحده امریکا میرسیده نه از سوی عراق. اگرچه پس از تهاجم عراق به ایران بختیار
همچنان روابط خود با عراق را حفظ نمود، اما بنیعامری، تیموری، شیبانی و قدیسی
همگی از همکاری با عراق خودداری کردند.
- مطلب خیلی مهم مرتبط:
موضع باورنکردنی دکتر بختیار درباره جزایر سه گانه+(سند منتشر نشده)
کسی که به مملکت و مردم بدبخت و مستقل ایران خیانت نکردکلاغ کون دریده بود
پاسخحذف